اردیبهشت 31, 1403

تعصبات ذهنی چیست و چگونه می‌توان از شر آن خلاص شد؟

در چند سال گذشته، تحقیق‌های دانشگاهی بسیاری در بخش گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلی‌شون شناخت ذهن و عملکردشه.

این بخش علمی به دنبال پیدا کردن جواب سوال‌هایی درباره چگونگی شناخت و درک ما از جهان اطرافمانه. اینکه افراد چیجوری درباره جهان می‌اندیشند؟ چیجوری محیط پیچیده اجتماعی دور و برمون رو درک می‌کنیم؟ کارکرد‌های پنهونی تو ذهن وجود دارن که فهم و قضاوت ما رو درباره جامعه و جهان دور و برمون به ما دیکته می‌کنن؟ اگه وجود دارن چیجوری عمل می‌کنن؟ می‌توان با شناخت این کارکرد‌های مخفی به درک متفاوت‌تری از جهان رسید؟ روند طبقه‌بندی اطلاعات تو ذهن و دسترسی به اون چیجوریه؟ چیجوری توانایی‌های ذهنی و بهره‌وری افراد رو با شناخت بیشتر ذهن می تونیم افزایش بدیم؟ چیجوری در دام تعصبات ذهنی می‌افتیم؟ و سوالاتی مثل این.

به باور خیلی از محققان این بخش، واقعیت اجتماعی تو ذهن افراد، براساس اطلاعاتی که تو ذهن دارن خلق می‌شه.

پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما هستش که چگونگی رفتارمون رو در جهان اجتماعی دیکته می‌کنه نه خود علم درون ذهن.

این واقعیت ذهنی ممکنه حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشه. محققان علوم ذهنی فرایندهایی رو که در اون ذهن منحرف می‌شه و به جانبداری از یه تیکه از واقعیت می‌پردازه، جهت‌گیری یا سوگیری ذهنی می‌نامند.

در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشون دادن که چیجوری جهت‌گیری‌های ذهنی در افراد تکامل پیدا می‌کنن و آدم‌ها مثل حیوانات از دریچه سازگاری با محیط دورو برشون به قضاوت و عکس العمل می‌پردازند.

به باور این محققان طرف‌داری ذهن الگویی نظام‌مند داره که با رشد و تکامل جهت‌گیری‌های ذهنی می‌تونه قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان رو به دنبال داشته باشه.

با شناخت روند‌هایی که طی اونا ذهن به جانبداری از یه تیکه از اطلاعات ورودی می‌پردازه و قسمتی دیگه از علم رو ندیده می‌گیرد، می تونیم روند خردورزی، قضاوت و تصمیم‌گیری رو بهینه کنیم.

جهت‌‌گیری تاییدی یکی از مشهورترین‌ شکلای جور واجور جهت‌گیری‌های ذهنیه.

اصطلاح جهت‌گیری تاییدی (Confirmation bias) رو اولین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد.
ایشون یکی از پیشگامان روانشناسی دلیل آوردن (Psychology of reasoning)، یکی از شاخه‌های علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی چگونگی تفکر و دلیل آوردن رو در افراد مطالعه می‌کنه؛ فرایندهایی که منتهی به نتیجه‌گیری تو ذهن می‌شه و چیجوری این فرایندها روند حل مسئله و تصمیم‌گیری رو شکل میدن.

از دید واسن، افراد بدون این دست اون دست کردن به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا می‌کنن که پیش‌فرض‌ها، دریافت‌ها و باور‌های‌‌شون رو تایید می‌کنه.

به زبون ساده، جهت‌گیری تاییدی یعنی تمایل ما به پذیرش باورهایی خاص.

به بیان دیگه وقتی که باوری در ما شکل ‌می‌گیرد تنها اطلاعاتی رو می‌پذیریم که باورهای قبلی ما رو تایید می‌کنه و در عین حال اطلاعاتی رو که درباره باورامون شبه س ایجاد می‌کنه یا کلا ندیده می‌گیریم یا از پایه رد می‌کنیم. این نوع روبرو شدن با باورامون ممکنه مثل مخدری عمل ‌کنه و ما رو در برابر واقعیت‌های دور و برمون بی حس ‌سازه. این جوری س که ممکنه دریافت ما بخش بزرگی از واقعیت بیرون از ذهن رو مشخص نکنه.

بذارین با مثال در بخش باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث رو کمی روشن‌تر دنبال کنیم.
فرض کنین از نظر مذهبی باور دارین قدرت یا قدرت‌هایی آسمونی هست که بر ما نظارت می‌کنه، اگه آدم خوبی باشیم به ما کمک می‌رساند و سرنوشت ما رو پس از مرگ تعیین می‌کنه؛ یا از نظر سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل می‌کنه یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچ‌گاه به حق نبوده؛ یا از نظر اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر بقیه برتری دارن و این برتری به خاطر یه ویژگی فردیه مثلا رنگ پوست، ملی بودن، قومیت، زبون، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و چیزای دیگه ای به جز اینا.

همیشه بالا جهت‌گیری تاییدی باعث می‌شه در هر متنی، مثل دیداری و شنیداری، توجه‌مون مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شه که طوری این باورهارا تایید‌ می‌کنن. در نتیجه اونا رو شاید سریعتر در حافظه ثبت می‌کنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از اونا استفاده می‌‌کنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر می‌خوریم که همون دریافت ما از اون قدرت آسمونی، اون سیاستمدار یا اون برتری‌جویی اجتماعی رو مثبت جلوه می‌دهد، به اون توجه خاص می‌کنیم و جذبش می‌شیم و برعکس.

جهت‌گیری تاییدی حتی بر شکل‌گیری مناسبات و روابط اجتماعی اثر میذاره.
مثلا در روابط اجتماعی مثل حقیقی و مجازی، خودمون رو در برابر اون دسته از موقعیت‌های اجتماعی قرار می‌بدیم که راه و روش مثبتی به این باور‌های ما دارن. بیشتر با آدمایی همنشینی می‌کنیم که یا مثل ما یا بسیار مثل ما فکر می‌کنن. فرصت درک تصاویر متفاوت رو از خودمون می‌گیریم. شاید حتی بدون اینکه فهمیده، هر کسی که اون قدرت آسمونی، اون سیاستمدار خاص یا اون باور به برتری‌جویی رو به رقابت بکشه در ذهنمون سانسور ‌می‌کنیم و با اونا وارد گفتگو نمی‌شیم. حتی ممکنه ناخواسته با رفتار و گفتارمون باعث ناراحتی بقیه شیم فقط به خاطر این که اندیشه و روش زیست متفاوتی دارن.

این مطلب را هم بخوانید :   چند حقیقت جالب درباره دنیای منحصر به فرد دو دست ها

یه باور غلط اما شاید عادی اینه که تفکر بسته فقط واسه افراد کمتر تحصیل‌کرده با موقعیت اجتماعی پایین‌تره. در حالی که در طول تاریخ محققان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بوده‌ان که در برابر نتیجه های جدید علمی مقاومت می‌کرده‌ان.

دلایل فراوون نشون می‌دهد که جهت‌گیری تاییدی این مقاومت رو معمولا از دو روش انجام می‌ دهد: توجه گزینشی به داده‌های علمی موجود و ندیده گرفتن داده‌هایی که باورهای قبلی رو باطل می‌کنه.

جهت‌گیری تاییدی حتی ممکنه بر زندگی اقتصادی ما اثر داشته باشه از سرمایه‌گذاری‌های کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به دلیل اینکه باور داریم یه کالا همیشه خوبه یا یه روش هدف دار در سرمایه‌گذاری همیشه سودآوره، دلایل غلط ‌بودن باورامون رو نمی‌بینیم. در این صورت ممکنه از نظر مالی متضرر شیم و خودمون رو از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم.
اما چاره چیه؟

اگه می‌خواهیم فکری باز داشته باشیم، نمی‌توانیم یه تیکه از باورامون رو بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خوندن، صحبت کردن و نوشتن درباره اونا رو از خودمون بگیریم. در این صورت، یه تیکه از باورهای ما هیچ وقت دچار تغییر نمیشه و در نتیجه چیز جدیدی نخوایم آموخت.

راهکارهای متنوعی هستن که با یادگیری و به کار گیری‌شون می‌توان از دام جانبداری ذهن فرار کرد؛ اینکه در انتخاب منابعی که داده‌های ورودی رو واسه ذهنمون جفت و جور می‌کنه گزینشی عمل نکنیم. منابعی رو که از اون بیشتر اطلاعات و علم‌مون رو دریافت می‌کنیم شناسایی کنیم و به رقابت بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و جور واجور فرصت پذیرش بدیم. بعضی از این راهکارها در بافت‌های متفاوت رو با هم مرور می‌کنیم:

 

  •  

 

 

 

  •  

 

    • در زندگی فردی، فرصت خوندن، دیدن و شنیدن کتاب‌ها، فیلم‌ها و داستان‌های متفاوت رو به خودمون بدیم.
    • در روش زیست‌مون بعضی وقتا فرق بسازیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانه‌مون رو از رسانه‌های متفاوت بگیریم.

 

 

  • غذاها و طعم‌های جور واجور رو تجربه کنیم.

 

 

 

  • در موقعیت‌های پیچیده و لحظات تصمیم‌گیری به خودمون فرصت تفکر خارج از چهارچوب‌ بدیم.
  • در گفتار و نوشته، کلید واژگان، عبارات و جملاتی رو که بیشتر مواقع استفاده می‌کنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاریم اونا رو از کجا، کی یا چه منبعی فراگرفته‌ایم؟ از خودمون سوال کنیم که به چه دلیل بعضی واژگان، عبارات و جملات ممکنه ما رو ناراحت کنه؟ با تامل درباره زبونمون به قسمت‌هایی از باورامون که سالهاست تغییری نکرده‌ان دسترسی پیدا کنیم و اونا رو مورد امتحان انتقادی بذاریم.
  • در بخش مالی، سبد خرید روزانه‌ رو جور واجور کنیم.
  • قبل از هر تصمیم اقتصادی بزرگ مثل سرمایه‌گذاری و خرید و فروش دارایی‌هامون، درباره روش هدف دار‌های جورواجور مطالعه کنیم.
    تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاریم و نظر کارشناسان دور و برمون رو جویا شیم. تموم گزینه‌های موجود رو سبک سنگین و بعد تصمیم‌گیری کنیم.
  • در روابط اجتماعی مثل حقیقی و مجازی به این موضوع فکر کنیم که به چه دلیل به یه سلسله موقعیت‌های خاص اجتماعی تمایل بیشتری داریم و برعکس؟
  • با به کار گیری فناوری‌های جدید و امکانات موجود در اینترنت، علم خودمون رو درباره هر چیزی که درباره‌اش برداشت منفی داریم افزایش بدیم.
  • از هر فرصتی واسه سفر و آموختن درباره فرهنگ‌های متفاوت و آداب و رسوم بقیه استفاده کنیم.
  • دوستان تازه‌ای پیدا کنیم که متفاوت از ما فکر می‌کنن.
  • از دوستی با آدمایی که روش ‌زیستشان با ما فرق داره استقبال کنیم.
  • از وارد شدن به گفتگوی انتقادی ترس به دل راه ندیم و روش‌های تفکر انتقادی رو بیاموزیم.

شناخت جهت‌گیری‌های ذهنی‌مون حتما معنیش این نیس که قراره باورها و ارزش‌های فردی‌مون رو از دست بدیم.

برعکس، شناخت ذهن و چگونگی سوگیری‌اش ممکنه از ما انسانی منطقی‌تر بسازه که بتونیم باورهای خودمون و بقیه رو بهتر درک کنیم، از موقعیت‌های متفاوت اجتماعی شناخت بهتری به دست بیاریم، موقعیت فردی‌مون رو در جامعه پیشرفت ببخشیم، ناخواسته بقیه رو ناراحت نکنیم، قدرت آزمایش کارکرد خودمون و بقیه رو به روش‌ای انتقادی افزایش بدیم، در شرایط متفاوت اجتماعی و موقعیت‌های پیچیده تصمیمات بهتری بگیریم و قضاوت منطقی و تفسیر دقیق‌تری از واقعیت‌های جهان دور و برمون داشته باشیم.

در اینجور شرایطی، نزاع و تنش جاش رو به گفتگوی انتقادی با خودمون و بقیه می‌دهد.

نتیجه اینکه هممون ممکنه تعصبات بیجایی داشته باشیم.

تفکر و رفتار براساس تکراری‌های غلط از هر کسی می‌تونه سر بزنه. هیچ کسی محفوظ از جانبداری ذهن و نتیجه‌های اون نیس.
خلاص شدن از تعصبات ما رو به انسانی آزاد اندیش تبدیل می‌کنه اما خلاص شدن از جهت‌گیری‌های ذهنی کار یه روزه نیس.

با در نظر گرفتن حجم اطلاعات و پیچیدگی مناسبات دنیای امروز ممکنه هر روز خیالات نادرستی در ما شکل بگیره.
به خاطر همین آزمایش انتقادی از باورامون رو باید مهارتی به حساب آورد که همیشه بهش احتیاج داریم.

لازمه بعضی وقتا خودمون و ذهنمون رو از محوطه آسایش بیرون ببریم.