پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع
خر آوردن-بدبخت شدن
رانده و مانده-بدبخت و وامانده
پوست کندن-سخت تنبیه کردن
راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟
دوبلور-دوبله کننده
زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن
تو بوق زدن-رازی را فاش کردن
بیگاری-کار اجباری و بی مزد
دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن
اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)
تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن
از بز حرامزادهتر-سختگریز و حیلهگر
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن
به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند
از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)
الحق(بهراستی، حقیقتن)
به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن
انداختنی-جنس نامرغوب
خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار
بی پایه-دروغ-پوچ
رسانه-وسیله ی ارتباطی
آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)
اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)
ریق زدن-ریغ زدن
آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)
دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)
زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن
رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن
درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی
ز ِله کردن-به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-عاجز کردن
بی جا-نامناسب-بی مورد
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن
آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت
پر گویی-روده درازی-پر چانگی
دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن
جور در آمدن-نگا. جور آمدن
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی
تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است
حال و احوال-وضعیت-کیفیت
بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق
چشم باباقوری-نابینا-کور
زردنبو-زردمبو
چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی
از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بیحوصله شدن
بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند
دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن
اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن
بی سر و پا-پست-فرومایه
رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن
چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن
روکاری-کار روی بنا یا چیزی
چو-شایعه
با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب
جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند
راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی
راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن
جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن
حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی
به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن
روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن
خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن
رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی
خبر گرفتن-پرسیدن
بجا-شایسته-در هنگام مناسب
پزا-زود پخت شونده
زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.
به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی
چارچار زدن-بی حیایی کردن
خودفروش-فاحشه-خائن
آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن
جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان
به اسم خود جا زدن-از آن خود وانمودن
بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن
در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن
جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد
پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله
ریز-خرد-کوچک
رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی
به جا آوردن-شناختن
دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن
حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن
دق مرگ-دق کش
درگاهی-آستانه
چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود
آب دندان خوردن(حسرت خوردن)
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن
دو دو کردن-دویدن
آروغ بیجا زدن-نابهجا سخنگفتن-نسنجیده کاری کردن
دهن خود را آب کشیدن-دهان خود را طاهر کردن-استغفار کردن
زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن
چه غلط ها !-چه فضولی ها !
زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
خانه خمیر-نگا. خانه خراب
از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)
زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن
پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)
خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن
رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن
پوشک-کهنه ی بچه
از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن(بهره بردن از چیزی، نصیب بردن)
در به دری-بی خانمانی-آوارگی
خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن
ادبخانه-مستراح-طهارتخانه
رخت کسی کوک بودن-رفاه داشتن
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن
دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند
پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف
حالا نه و کی-از دست ندادن فرصت-غنیمت شمردن فرصت
زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد
باجی-خواهر-زن ناشناس
دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن
دماغ خشکی-بی مغزی-دیوانگی
آمد-فرخندگی-خوشقدمی
اوقاتتلخی-ترشرویی-عصبانیت
اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن
از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است
تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی
تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
خربان-صاحب خر-خرکچی
بابت-مورد-زمینه-موضوع
خُردمُرد شدن-ریزه ریزه شدن
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن
آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)
دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند
زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو
رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن
زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست
دال-خمیده-کج
زیر پوش-جامه ی زیرین
رج کردن-رج بستن
زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن
جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن
پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار
اوضاع احوال(وضع و حال)
اهل عمل(کسی که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند)
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک
از خشت افتادن(بدنیا آمدن)
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد
بد قماش-بد جنس-خبیث
دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن
پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن
پا پس کشیدن-عقب کشیدن
ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن
دل واپسی-نگرانی-اضطراب
پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن
چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند
المشنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)
جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن
پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن
خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن
رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن
خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت
در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
انگشتکوچکهی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)
دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش
بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد
به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن
افتاده(فروتن، متواضع)
خرس-چاق و درشت-تنومند
در پوست نگنجیدن از خوش حالی-از شادی سر از پا نشناختن-بسیار شاد بودن
چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن
دَم پهن-نوعی انبر دست که نوک پهن دارد
حمامی-گرمابه دار
دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش
اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگبینی احمقانه داشتن)
حق بردن-رشوه بردن-از راه حق و حساب گرفتن-درآمدی منظم داشتن
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
خاطرجمع شدن-مطمئن شدن
چُغُل-سخن چین
پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن
آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن
بَر و رو-قد و قامت-چهره
داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید
پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی
از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)
حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن
بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز
چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن
خندق بلا-شکم
رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن
با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی
آشنایی دادن-خود را معرفی کردن
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن
تمدن داشتن-دارای تربیت بودن
تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن
راه و چاه را شناختن-دشواری های کار و زندگی را شناختن
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی
در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن
آشغالی(سپور)
حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن
افسارسرخود-خودرای-افسارگسیخته
ازرق-چشم زاغ
زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر
زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند
آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن
خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن
پیمانی-استخدام غیر رسمی
از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بیحوصله شدن)
چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن
پول چایی-انعام-بخشش
زاغه-جای نگاه داری گاو و گوسفند-حانه ی بسیار محقر-انبار مهمات
خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی
اُزبَک(بیریخت، ژولیده، ازخودراضی)
زیر دادن-با کسره خواندن حرفی
افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی
بابا غوری-نابینا-کور
پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی
رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن
خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه
آهوی خاور(آفتاب)
تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن
حرص خوردن-عصبانی شدن
پر به پر کسی دادن- بال به بال کسی دادن
خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی
پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز
پِشک-نرمی و پرده های بینی
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد
درگذشت-مرگ
دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس
باجه-جای بلیت فروشی
آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها
زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد
بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن
خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه
حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت
اکبیری-زشت-بیریخت
دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن
رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
الحق و الانصاف-انصافن-حقن
خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه
پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع
باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن
بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن
زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند
حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب
افتادگی-پریشانی-احتیاج
آب لمبو-چلاندهشده-فشرده
آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست
خرده بُرده-مشکل-اختلاف
تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن
زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه
دو شاخ-دارای دو شقه
الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند میخوانند
خوش منظره-خوش نما-زیبا
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن
خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی
از روی شکمسیری-از سر بیمسئولیتی-بدون تعمق
اصل کاری(مهمترین چیز یا شخص)
آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن
دُم دار-پر رو-وقیح-دریده
پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن
آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)
آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن
از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بیمهری قرار گرفتن)
بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی
درد دل-غم و اندوه درونی
انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)
دان دان-متفرق و پراکنده
چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره
خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن
پیشی-گربه در زبان کودکان
دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن
راسته بازار-بازار راست و مستقیم
دو قلو-دو بچه ی همزاد
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
برزخ شدن-ناراحت شدن
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده
زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی
دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم
خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن
چیز دار-ثروتمند
چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن
بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی
استخوانبزرگ-شخص دارای اصل و نسب
جگر-عزیز-عزیز دلم
خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع
دانه دانه-یک یک
زیر جلکی-پنهانی
روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند
رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)
اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))
استخوانبندی-درست کردن انگاره و طرح
رخت و پَخت-لباس ها-پوشاک
تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن
ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین
بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود
جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن
از زورِ(از شدت، از بسیاری)
آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن
بنا-قرار
خیره-بی شرم-پر رو
پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی
پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده
جزوه-کتابچه-دفترچه
اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند
خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن
آلکلی(معتاد به الکل)
بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن
آبزیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو
این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل میگویند
آب سیر-جانور خوشرفتار
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
زار زار گریه کردن-سخت گریه کردن
از خر افتادن(نابود شدن، مردن)
جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن
این سفر(این بار)
بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن
خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن
از جگر گذشتن-نامردی کردن
تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن
بی نور-بی عرضه-بی مصرف-کسی که به دوستان کمکی نکند
چاشته بندی-ته بندی
خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد
اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))
حاجیت-بنده
خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن
بازو دادن-یاری دادن
دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره
آلونکنشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقکهای آلونکوار زندگی میکنند)
خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن
آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)
دیر کردن-تاخیر کردن
این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)
بنا گذاشتن-قرار گذاشتن
پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت
پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد
چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
بی صاحاب مانده-صاحب مرده-وامانده
بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن
آتش زیر پا داشتن-بیقرار بودن
زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند
ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن
تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ
ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن
دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن
بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا
درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد
بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن
از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)
داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت
اختلاط کردن-بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن
بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند
دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب
پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن
پر عائله-کسی که اهل و عیال بسیار دارد
زیر آبی-زیرآبکی
دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن
بیلاخ نشان دادن-حرف طرف را باور نکردن-شیشکی بستن
ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن
توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی
اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)
چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
جلودار کسی بودن-از پس کسی بر آمدن-مانع کسی شدن
پا به فرار گذاشتن-گریختن
جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن
پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
زار-کوتاه شده ی زایر
خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن
حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن
خلاص-تمام شد-مُرد
دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق
پخته-با تجربه-دنیا دیده
زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن
انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)
جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر
آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگیاش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)
خاطر خواه-عاشق-دل باخته
پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن
اسب چوبین-تابوت
از ته دل-از سر صدق و صفا
جنب و جوش-فعالیت-کوشش و تقلا
دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
انگشتنگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)
به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن
پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت
راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت
الکی(بیهوده، بیخود، دروغکی)
آتشی شدن-از کوره در رفتن
چوب زدن-با چوب تنبیه کردن
جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان
پِی-دنبال
دله-ظرف حلبی
به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی
این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل میگویند)
در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن
جن زده-دیوانه
به باد دادن- باد دادن
آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی
خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا
چادر سر کردن-چادر پوشیدن
آب و خاک-میهن-دیار
دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن
حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن
اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن
تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن
پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی
(به زبان کودکان) زخم شدن
در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن
آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)
چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی
اوضاع کسی را بیریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزهی کسی را بههم ریختن)
آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
جملگی-تمامن-سراسر
چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن
پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن
پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن
برادر زن-برادرِ زن هر مرد
اشتباه لپی-اشتباه لفظی
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن
پیاز مو-ریشه و بیخ مو
پشته کردن-روی هم انباشتن
ادرار بزرگ(مدفوع)
بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی
پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن
زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده
دندان شکن-قاطع-محکم
ارزانی-بخشیدن-دادن
دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد
دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن
پاشنه بخواب-کفش راحتی
بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی
آروغ بیجا زدن-نابهجا سخنگفتن-نسنجیده کاری کردن
دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار
جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها
خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله
خشکه پلو-کته
دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن
زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن
راست راست-آشکار و علنی-بی پروا
پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او
جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده
چرند-حرف پوچ و بی معنی
خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن
آب شدن-شرمنده شدن-رفتن آبرو-به فروش رفتن کالا
خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است
زُل زدن-خیره نگاه کردن
بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور
دندانه دندانه-دارای برجستگی ها و بریدگی هایی در کناره
در ثانی-ثانیا-دوم
با کله-دانا-چیز فهم-خردمند
خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن
چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند
دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن
خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم
بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
رُک زده-زل زده-خیره شده
آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بیارزش دادن
راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن
دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی
آتش زیر پا داشتن(بیقرار بودن)
بز دل-ترسو
ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن
الحق و الانصاف(انصافن، حقن)
برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن
درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن
دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن
آخش درآمدن-از درد نالیدن
تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن
چُل-آلت مرد
تخت و تبارک-با آسودگی خیال
برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن
اسرار مگو(حرفهای ناگفتنی)
پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد
آکَل-آقای کربلایی
انگشتکوچکهی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)
خر آوردن-بدبخت شدن
چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی
از زبان افتادن-لال شدن
دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن
رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن
پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان
خاطر خواه-عاشق-دل باخته
خبر گرفتن-پرسیدن
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی
زیر دست-تابع-فرمان بردار
به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن
چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی
پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن
پشت سر هم-پیاپی متوالی
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)
زبان تر کردن-سخن گفتن
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن
بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی
داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران
تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل
پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
چشمه-نوع-قسم
جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن
بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن
حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه
در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن
حدمتکار-مستخدم
پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن
دانه دانه-یک یک
از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)
از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن
خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است
آینهی دق-آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم
خپله-چاق و کوتاه قد
جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن
باد به آستین انداختن-فخر فروختن-خودخواهی کردن
خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی
دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن
آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیلشده، ورپریده)
خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن
پاشنه بخواب-کفش راحتی
اجباری-خدمت سربازی
چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد
اجاق-دودمان
جِر خوردگی-بریدگی-پارگی
دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی
دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد
آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)
زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن
راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟
الف الف کردن(قاچقاچ کردن)
ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن
ریزه میزه-ریزه پیزه
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است
ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن
تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی
به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن
زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن
آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)
باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی
پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد
بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن
آتشپا(فرز و چالاک، بی قرار)
آب بردار-دوپهلو-کنایهآمیز
تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن
خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت
رفتگر-سپور-آشغالی
خوش خوراک-نگا. خوش خور
خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت
دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی
جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران
آتش بیباد-ظلم-می
دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن
به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن
بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت
دم موشی-هر چیز باریک و دراز
چوب در چیزی کردن-تحریک کردن
بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه
دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است
پا در رکاب-حاضر و آماده
دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی
چراغان-جشن و سرور پر چراغ
حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن
تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین
بند-ریسمان-طناب-رشته
زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بیاعتبار شدن)
حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار
حیوونکی-نگا حیوانکی
آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند
جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن
خرناس کردن-خرخر کردن در خواب
حاجی ارزانی-گران فروش
راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن
دست زدن-لمس کردن
خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن
جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی
پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن
تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن
آش آلو کردن-خجالتزده کردن-کنفت کردن-سکهی یک پول کردن
دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه
به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن
ریش در دست کسی دادن-اختیار خود را به دیگری سپردن-کار خود را به دیگری واگذار کردن
چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن
باجی-خواهر-زن ناشناس
چگور پگوری-خوشگل-جذاب
تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان
دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار
دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد
از حال رفتن-بیحال شدن-غش کردن
خیز-ورم-آماس
جمع و جور-منظم و مرتب
جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند
از ته دل(از سر صدق و صفا)
آبِ آب(آبکی، بیمایه، بیرنگ)
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
تر دست-ماهر-شعبده باز
دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن
جوراجور-دارای انواع گوناگون
دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش
اهل محل-همهی کسانی که در یک محل کار یا زندگی میکنند
دال به دال-پشت سر هم
جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن
خدا داده-دیم کاری
ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن
زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن
ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات
ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)
زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار
جا افتاده-آدم متین و با تجربه
آب اندام-زیبا تن و خوشرو
ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن
اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن
پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن
اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)
آکبند-نو واستفادهنشده-هنوز از جعبه بیرونآوردهنشده-دست اول
زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
دریده-وقیح-بی شرم-پر رو
دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن
خوش قواره-خوش اندازه-متناسب
چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت
داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن
درمانگاه-جای درمان بیمار
اهل محل(همهی کسانی که در یک محل کار یا زندگی میکنند)
حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن
انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)
آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی
بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی
جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد
از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن
از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)
پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن
جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد
آفتاب را بهگز پیمودن-کوشش بیهوده کردن
پَتی-لخت-برهنه
انگشت عسلی بهدیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجهی جایی کردن)
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز
پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار
زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن
آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)
خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت
پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن
دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات
خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن
روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن
حق شناسی-سپاس گزاری
دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن
پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید
تیر کردن-نشان کردن
پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن
تکان نخوردن آب از آب- آب از آب تکان نخوردن
از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن
این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن
حنز پنزر-نگا. خرت و پرت
امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)
ترک بیلمز-آدم نادان
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن