بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار
پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار
دزدیدن قد-خود را برای دیده نشدن خم کردن
حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم
اجاق(دودمان)
بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو
الفرار-گریز-بگریز !
تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن
اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)
پُف-فوت-ورم-آماس
جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه
زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی
بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری
چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند
پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی
از لجِ-از سر لجاجت-از روی خشم
جا دار-وسیع-فراخ
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا
جگر-عزیز-عزیز دلم
رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن
بسیار دلواپس و نگران بودن
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن
دَنگال-جادار-بسیار فراخ
تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
اخم و تخم-ترشرویی-کجخلقی
چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی
باز شدن مچ-لو رفتن دروغ
روغن داغ-روغن گداخته
بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن
جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز
اُرُسی(کفش)
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن
دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد
بیراهه-راه میان بر ولی دشوار
پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک
پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود
آینهی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن
رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها
دست فرمان-مهارت در رانندگی
خوردن بلا به جان-اصابت بلا با جان
دندان شکن-قاطع-محکم
از جنس چیزی بودن
تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
دور تسبیح-بسیار و بی شمار
از دماغ فیل افتادن(بسیار متکبر و خودبین بودن)
جای پا-اثر-نشانه-رد
دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده
آتشپا(فرز و چالاک، بی قرار)
خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده
بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن
چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق
اصحاب منقل(اهل گفتوگو و سخن)
رفتن و کشک خود را ساییدن-پی کار خود رفتن و فکری به حال خود کردن
در ثانی-ثانیا-دوم
دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش
بخت-شانس-اقبال-شوهر
حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد
اختر شمردن-شببیداری
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
تمام کردن-مردن
پَخ خوردن-تیزی چیزی
دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
بالا آوردن-استفراغ کردن
حظ کردن-لذت بردن
به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن
به چشم-اطاعت می شود
رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن
پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود
الفرار(گریز، بگریز !)
ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن
جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
چرب دست-ماهر-زبر دست
خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری
چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده
بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز
چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن
آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)
حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن
پرداختی-مبلغ داده شده
زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت
دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش
رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن
آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)
دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران
پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله
دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود
جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن
آفتابرو-جایی که آفتاب بر آن بتابد
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد
اسباب زحمت-کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود
زبان نفهم-کودن-بی شعور
د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن
حساب بالا آوردن-بدهکار شدن
دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
تا برداشتن-تا شدن-خم شدن
رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن
آبزیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)
آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)
باجه-جای بلیت فروشی
آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند
پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن
دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر
تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز
اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است
خیط کاشتن-خطا کردن
دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن
چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار
بی خودی-بی دلیل-بی جهت
تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن
پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی
چُس افاده-افاده ی بی جا
اَتَر زدن-فال بد زدن
راسته بازار-بازار راست و مستقیم
آب اندام-زیبا تن و خوشرو
تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن
آه در بساط نداشتن-سخت بیچیز بودن-بیچاره و بینوا بودن
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
آدم چوبی(بیعرضه و دستوپاچلفتی)
چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن
حجله خانه-اتاق شب زفاف
بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن
زدن خود به آن راه-خود را به نادانی
زحمت کشیدن-کار کردن
دوش فروش-ربا خوار
اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)
چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان
خوش شانس-خوش اقبال-خوش طالع
پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب
خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
اسبابکشی-نقل اثاثه از خانهای به خانهی دیگر
دست به کار شدن-آغاز به کار کردن
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
تت و پت-لکنت زبان
رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک
باهاس-باید-بایست
پوست پیازی-نازک و بی دوام
پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام
جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
چَکی-وزن نکرده-یک جا
آب آتش مزاج(می سرخ)
پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن
انداختنی(جنس نامرغوب)
راست رو-رو به رو-مقابل
به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن
چتولی نشستن-جمع و جور نشستن
چار دیواری-خانه
ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن
زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
جاشو-باربر
از اوناش نبودن ( فقط بهصورت منفی)(از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است)
اسبابکشی-نقل اثاثه از خانهای به خانهی دیگر
داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو
چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد
داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن
بامب-توسری
پشتی-بالش-حمایت
به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند
از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)
از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بیانصاف
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد
توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن
باجی-خواهر-زن ناشناس
تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن
الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)
پا به رکاب-آماده ی رفتن
دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن
دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن
تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن
آکبند(نو واستفادهنشده، هنوز از جعبه بیرونآوردهنشده، دست اول)
اُمُل(عقبافتاده، قدیمی)
از زورِ(از شدت، از بسیاری)
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفتانگیز کردن)
خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق
رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار
این خاکدان(دنیا)
خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد
جور به جور-نگا. جوراجور
بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی
بیرون رفتن-به توالت رفتن
احدالناس(کسی، فردی)
ابرو کج کردن(خشم گرفتن)
چیله جمع کردن-گردآوردن چیله
تف مالی-سرسری شستن و اندکی آب زدن-هنگام بوسیدن-آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن
پوشالی-بی ارزش- بی مصرف
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند
راه بلد-راهنما-آن که راه را خوب می شناسد
خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت
اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)
ابریشم-زن نوازنده-مطرب
آب و خاک-میهن-دیار
پشت بام-سقف بیرونی بام
این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل میگویند
بی مناسبت-نابجا-نامربوط
زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد
خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن
بی اختیار-بدون اراده و تصمیم
چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن
دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی
حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی
بی اختیار-بدون اراده و تصمیم
بامبه-توسری
پینه-وصله-پوست سخت شده
پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن
خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا
خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته
الکی-بیهوده-بیخود-دروغکی
زار-کوتاه شده ی زایر
بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن
دستِ چپ-سمت چپ
چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا
پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف
دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن
پا بَد-بد قدم
زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن
داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن
پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن
حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن
پا روی دم کسی گذاشتن-کسی را آزردن و به کینه جویی برانگیختن
بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند
دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن
پا خوردن-فریب خوردن
پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن
پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن
جاپیچ-جاکش-دلال محبت
دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن
درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن
تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد
اوستا چسک-فضول و مزاحم-سرخر
این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن
الحق و الانصاف-انصافن-حقن
ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن
بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند
بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد
دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن
خارشک-مردم آزار-سادیست
راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن
از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن
خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن
بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان
آفتابهدزد-دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند
توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی
بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو
باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن
ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بیاعتنایی کردن
ته دیگ-برنج برشته شده و چسبیده به ته دیگ و یا چیزی که زیر برنج در ته دیگ بگذارند
جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد
جا انداختن-به سر جای خود آوردن
تو به تو-گوناگون-لا به لا
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند
دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند
به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن
زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن
پیش بها-بیعانه
خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته
آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران
دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن
جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی
درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن
آب اندام(زیبا تن و خوشرو)
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب
دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن
اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)
رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش
بوگندو-آدم کثیف و بد بو
جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند
از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن
چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی
تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی
خدابیامرزی-درخواست بخشش
از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن
از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت
بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند
پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن
زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی
آتشِ بسته-طلا
آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن
از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابهجا و نشدنی داشتن)
دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند
دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)
خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن
دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن
خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی
از شیر گرفتن(به دورهی نوزادی پایان دادن)
ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن
آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمعکردن رختخواب)
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن
حرف گوش کن-حرف شنو
اتصالی کردن(در یک مدار یا سیمهای برق جریان ناخواسته روی دادن)
خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد
استخوانفروش-ستایشگر آبا و اجداد
برچسب زدن-تهمت زدن
آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)
بد گل-زشت-بد ترکیب
خوش ِ کسی بودن-به هنگام شگفتی مانند چشمم روشن! گویند
آتش بیدود(آفتاب، غضب)
پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن
آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات
بفرما زدن-تعارف کردن
خرفت-نادان-ابله-کند ذهن
چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی
بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق
چلک بازی-بازی الک دولک
ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن
پیش پیش-جلو جلو
از خدا بیخبر-ظالم-نابهکار
خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
اسبابکشی-نقل اثاثه از خانهای به خانهی دیگر
خودآموز-بدون آموزگار
از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)
دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود
چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن
دلجور-همدل
آش هفت جوش-قضیهی پیچیده
آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب
دو کرپا-چمباتمه
انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن
آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان
پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر
کسی را اذیت و آزار کردن
اوضاع احوال-وضع و حال
تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن
روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن
دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن
تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن
زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش
زیر جلی-پنهانی-آهسته
حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه
جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن
دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند
پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن
پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن
آدمقحطی(کمیابی آدم های کارآمد)
تار و مار-متفرق-پراکنده
پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی
رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.
دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن
از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی
تَپوک-ضربه ی دست یا پا
روز هفتاد هزار سال-روز قیامت
حواس پرت-پریشان حواس-فراموش کار
بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر
انگشتکوچکهی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)
زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند
اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن
دماغ چاقی-احوال پرسی
تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن
امن و امان-بدون بیم و هراس
انگشت بلند کردن(اجازهی سخن خواستن)
پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن
حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند
زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن
چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه
بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن
روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن
چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی
در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن
چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
بغل زدن-زیر بازو گرفتن
چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
الحق-بهراستی-حقیقتن
به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن
دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن
آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)
دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست
آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت
آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدتها تصادفی آشنایی را دیدن
خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن
زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش
خیط کاشتن-خطا کردن
خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس
راسته کردن-حساب گِرد کردن اعداد
بازرس-مامور بررسی و کنترل
بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن
حی و حاضر-آماده
درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن
ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ
پروار-فربه-چاق
انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)
خلاص کردن-تمام کردن-کشتن
زور-اجبار-الزام
به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن
خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی
چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن
جگر پاره-فرزند-جگر گوشه
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
از خدا بیخبر(ظالم، نابهکار)
اختر شمردن(شببیداری)
چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای
حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن
تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی
دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن
بازرسی-بررسی و کنترل
دمدمی مزاج-دمدمی
زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق
دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری
آب خنک خوردن(به زندان افتادن)
زنانه-ویژه ی زنان
جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن
پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است
خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن
جلز-نگا. جز
زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند
دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن
دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن
راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است
دعوا کردن-نزاع کردن-زد و خورد کردن
دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری
خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است
اَنف کسی معیوب بودن-ابله بودن-خل بودن
بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته
از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن
براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت
استخوانبندی-درست کردن انگاره و طرح
دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند
از خاک برداشتن-کسی را نواختن و به جایی رساندن
خال به خال-خال خال
دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن
بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن
آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
تلکه بند شدن- تلکه کردن
به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن
پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی
جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما
چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن
آرتیستبازی-انجام کارهای غیرعادی
دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
آواز دهل(چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)
به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)
دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن
بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان
حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود
شعلهی آتش
دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود
رو شور-سفیداب
چَکی-وزن نکرده-یک جا
جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن
خاطر خواه-عاشق-دل باخته
خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن
برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن
خلاص-تمام شد-مُرد
حلق آویز-به دار کشیده
چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام
آب در جگر داشتن(توانایی مالی داشتن)
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن
بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه
جُستن-چیز گمشده را یافتن
پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن
دُم کلفت-پول دار-مقتدر
دم موشی-هر چیز باریک و دراز
از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بیرحمانه به کار واداشتن)
دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن
پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن
رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا
پا-حریف
دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن
بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !
ابرو انداختن-ابرو آمدن
پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند
زائو-زنی که زاییده و در بستر است
چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند
خرکچی-چارپادار
جمع و جور-منظم و مرتب
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد
حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن
بنا-قرار
خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن
زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن
بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
خر گردن-گردن کلفت-بی عار
اوا خواهر(مرد زننما، مردی که علائق زنانه دارد)
آتو(بهانه، دستاویز، نقطهضعف)
دختر بچه-دختر کم سن و سال
آدم ثانی(حضرت نوح)
از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن
چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند
چراغان-جشن و سرور پر چراغ
آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگیاش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)
چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن
بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن
چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن
ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن
آب لمبو(چلاندهشده، فشرده)
از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)
بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث
خرده قرض-بدهی اندک
چس خور-آدم خسیس-بخیل
تو دوزی-دوختن از درون
این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)
جگری-به رنگ جگر
بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن
استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن
از راه بهدر بردن-فریب دادن-اغوا کردن
تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن
آدم چوبی-بیعرضه و دستوپاچلفتی
بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج
بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست
به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
استخواندار-محکم-بااراده
دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک
دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن
چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی
تو سری خورده-آدم خوار و حقیر
پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن
خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده
دسته-جمعیت سینه زن
گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)
رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.
چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند
ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن
درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا
بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)
پز عالی جیب خالی-کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد
دو لبه-دارای لب کلفت
پس کشیدن-به عقب کشیدن
پُخت-هر نوبت از پختن
الفرار(گریز، بگریز !)
ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن
انداختن پشت گوش(سهلانگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)
حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن
دلگرم-علاقه مند-مشتاق
پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست
از بز حرامزادهتر-سختگریز و حیلهگر
ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن
پا-حریف
آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)
خون کسی را حلال کردن-کسی را کشتن
آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)
پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند
پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن
زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن
چوغ-چوب
اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)
پر افاده-متکبر-مغرور
ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت
دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن
آیهی یاس(آن که بدبینی را به کمال میرساند)
باب شدن-معمول و رایج شدن
دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن
دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
باریک-دقیق-حساس
رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی
چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن
در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن
آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)
افتادن بچه-سقط شدن جنین
الحق و الانصاف(انصافن، حقن)
بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی
از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابهجا و نشدنی داشتن
تک روی-عمل بدون توجه به جمع
تعریفی-قابل توجه-عالی
دیم کاری-کشاورزی دیم
تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند
چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند
دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن
پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد
حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن
دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم
جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز
بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند
راه مکه-کهکشان
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه
آتش بیباد-ظلم-می
خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد
به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن
دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن
چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن
آخش درآمدن-از درد نالیدن
دو شاخ-دارای دو شقه
زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی
از بز حرامزادهتر-سختگریز و حیلهگر
تراشیده شدن-لاغر شدن
اوستا چسک(فضول و مزاحم، سرخر)
توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن
زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه
ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن
دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن
دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی
دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است
دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند
درگاهی-آستانه
حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن
تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم
پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن
راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن
رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن
چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا
اردکپرانی(از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن)
بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است
خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن
با آب و تاب-با شرح و تفصیل
بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن
حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی
بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان
بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی
چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن
بدلی-تقلبی-جنس بد
فرض کنیم که
ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک
دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن
دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن
ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه
زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه
از دهان گندهتر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)
خانه خمیر-نگا. خانه خراب