کمال گرایی:کمالگرایی را در اصل به عنوان تمایل پایدار فرد به وضع معیارهای کامل و دست نیافتنی و تلاش برای تحقق آنها (برنز ۱۹۸۰) که با خود ارزشیابیهای انتقادی از عملکرد شخصی همراه است (فروست، و همکاران،۱۹۹۰ به نقل از بشارت،۱۳۸۸) تعریف کرده اند.
۱-۷-۲- تعریف عملیاتی
کمال گرایی: در این پژوهش نمره ای است که آزمودنیها در آزمون مقیاس کمالگرایی هیل و همکاران (۲۰۰۴) کسب مینمایند. این پرسشنامه دارای۵۸ سوال و ۶ زیرمقیاس و نمره کل میباشد.
ابعاد شخصیت: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه آیزنک فرم کوتاه بدست میآورد.
سلامت روان: نمره ای است که آزمودنی از سلامت روان ۲۸سوالی بدست میآورد.در پژوهشهای انجام شده در ایران بهترین نقطه برش در مردان و زنان به ترتیب ۲۱-۲۲ میباشد(آزمون یار پویا).
فصل دوم
پیشینه تحقیق
پیشگفتار
فصل دوم به بررسی مباحث نظری و پیشینه تحقیق می پردازد.بررسی پیشینه تحقیق معمولا نقدی ازدانش موجود درباره موضوع پژوهش است.از آنجا که صاحبنظران معتقدند که اساس یک تحقیق علمی بر بنیاد فراهم سازی هرگونه آگاهی در حوزه موضوع تحقیق استوار است، می توان فصل مذکور رانشانه ای از چگونگی مهارت واحاطه دانش محقق از موضوع مورد مطالعه دانست.بررسی پیشینه تحقیق اگر بدرستی صورت گیرد به بیان مسئله کمک می کند و یافتههای تحقیق را به پژوهشهای قبلی متصل می سازد(سرمد و همکاران،۱۳۸۵).
یکی از مهمترین راههای شناسایی مشکل، مطالعه مطالب (یا مقالات) منتشر شده درباره مشکل مورد نظرمی باشد پس اولین وظیفه ما شناسایی مطالب مرتبط با مشکل مورد نظر می باشد (فراهانی و مقدم،۱۳۸۸).
۲-۱- تعریف شخصیت
کلمه شخصیت به نقاب یا ماسکی گفته میشودکه بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت میزدند. به مرور معنای آن گستردهتر شد و نقشی را که بازیگر ایفا میکرد را نیز در بر گرفت.بنابراین این مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی میکند، ترسیم میشود. یعنی فرد در واقع به اجتماع خود، شخصیتی ارائه میدهد که جامعه بر اساس آن، او را ارزیابی مینماید(شاملو،۱۳۹۰) هر انسانی آمیزه ای از سه ویژگی نوعی، فرهنگی و فردی را در خود دارد و مجموعاً کلیت منحصر به فردی را تشکیل میدهد که مورد توجه توامان نظر روان شناسی شخصیت است. کلیت مفهوم، و به همین لحاظ پیچیدگی آن موجب شده است که واژه شخصیت به شیوههای مختلفی تعریف شود.
آلپورت در این باره به گردآوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. برخی به جنبههای بیو شیمیایی و فیزیولوژیکی شخصیت، برخی به عکس العملهای رفتاری و رفتارهای مشهود، برخی به فرایندهای ناهشیار رفتار آدمیو برخی به ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقش هایی که در جامعه بازی میکنند توجه نموده و شخصیت را بر همان مبنا تعریف کرده اند. بنابراین دامنه تعاریف از فرایندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد، در نوسان است. اما شخصیت در مفهوم کلی خود باید شامل: قواعد مربوط به کنشهای منحصر به فرد افراد و قواعد مشترک بین آنها، جنبههای پایدار و تغییر ناپذیر کنش انسان و جنبههای ناپایدار و تغییر پذیر آن، جنبه های شناختی)فرایندهای تفکر(جنبههای عاطفی (هیجانات) و جنبههای رفتاری فرد باشد(گروسی،۱۳۸۰)
هر انسان آمیزهای از سه ویژگی نوعی، فرهنگی و فردی را در خود دارد و مجموعه کلیت منحصر به فردی را تشکیل میدهد که مورد توجه و نظر روانشناسی شخصیت است. کلیت مفهوم و به همین لحاظ پیچیدگی آن موجب شده است که واژه شخصیت به شیوههای مختلفی تعریف شود(آلپورت،۱۹۴۹، به نقل از مای لی، ۱۳۹۰). در این باره به گردآوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. این تفاوتها طبعاً به اصل موضوع شخصیت مربوط نبوده، بلکه به مفهومیارتباط دارد که از آن ساختهاند. برخی به جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی شخصیت، برخی به عکسالعملهای رفتاری و رفتارهای مشهود، برخی به فرایندهای ناهشیار آدمیو برخی به ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقشهایی که در جامعه بازی میکنند، توجه نموده و شخصیت را بر همان مبنا تعریف کردهاند.
بنابراین دامنه تعاریف از فرایند درونی ارگانیزم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعادل افراد در نوسان است(پروین،۱۳۸۳) اما شخصیت در مفهوم کلی خود باید شامل:
ـ قواعد مربوط به کنشهای منحصر به فرد و قواعد مشترک بین آنها
ـ جنبههای پایدار و تغییرناپذیر کنش انسان و جنبههای ناپذیر و تغییرناپذیر آن
ـ جنبههای شناختی(فرآیندهای تفکر)، جنبههای عاطفی(هیجانات) و جنبههای رفتاری فرد باشد.
همین امر موجب میشود که ارائه تعاریف جامعی که مورد توافق همه اندیشمندان در زمینه روانشناسی شخصیت باشد، غیرممکن شود. در زیر به چند مورد از تعاریف شخصیت که رویکردهای متفاوتی با یکدیگر دارند، اشاره میشود. در لغتنامه وارن[۱۱] تعریف شخصیت چنین آمده است:
«شخصیت به جنبههای عقلی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولوژیک فرد گفته میشود. به عبارت دیگر به مجموعه مؤلفههایی که انسان را سراپا نگه میدارد شخصیت گفته میشود» (منصور،۱۳۹۰).
آلپورت از محققین بزرگ در زمینه شخصیت، سازمان یابی نظامهای بدنی و روانی به عنوان ویژگیهای رفتاری و فکری در فرد را، شخصیت مینامند(منصور،۱۳۹۰).
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |
r/>در این تعریف به یک عامل مهم یعنی سازمانیابی عوامل تشکیل دهنده شخصیت اشاره شده است اما جنبههای رفتاری و فکری انسان از هم متمایز گردیده است، در حالی که این امر با مفهوم رفتار از نظر روانشناسی مغایر است.
شلدون[۱۲]، پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان میکند: «سازمان یافتگی پویشی جنبههای ادراکی، عاطفی و انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند.» (سیاسی، ۱۳۸۹).
کتل از مقوله محتوایی در شخصیت خارج شده و جنبه کاربردی شخصیت را در تعریف خود عنوان میکند و آن را چنین تعریف مینماید: «شخصیت چیزی است که به ما اجازه میدهد، پیش بینی کنیم که شخص در یک موقعیت چه خواهد کرد یعنی چه عاملی از او ناشی خواهد شد.»
هیلگارد[۱۳] در تعریف خود از کلیت شخصیت فاصله گرفته و نوعی برگشت به قوای ذهنی را در تعریف خود نشان داده است. او شخصیت را چنین تعریف میکند: شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر است که نحوه سازگاری، شخص را با محیط تعیین میکند(کریمی،۱۳۹۰).
۲-۱-۱- دیدگاههایی درباره شخصیت
نظریههای گوناگون شخصیت که در طول سالها تکامل یافته اند به نظر میرسد که به طور طبیعی در شش گروه قرار میگیرند. هر یک از این گروهها با دیدگاههای عمومیدر این مورد که چگونه به بهترین نحو میتوان درباره طبیعت انسان فکر کرد، مشخص میشوند. در این قسمت بطور مختصر این شش دیدگاه شرح داده میشود.
۲-۱-۲- دیدگاه روانکاوی
این دیدگاه مبتنی بر این تصور است که شخصیت مجموعه ای از نیروهای درونی را در بر میگیرد، که با هم رقابت میکنند و گاه با یکدیگر در تعارضند و اینکه رفتار چگونه از این پویایی درونی پایدار میشود، کانون توجه این دیدگاه را تشکیل میدهد، از این دیدگاه انسان مجموعه ای از فشارهای درونی را که گهگاه با هم عمل میکنند و گهگاه با هم در جنگ هستند در بر دارد.
فروید بعنوان بنیانگذار مکتب روان کاوی در ابتدا شخصیت را به سه سطح هشیار، نیمه هوشیار و ناهشیار تقسیم کرد. ولی بعداً نظر خود را در این باره تغییر داد و سه ساختار اساسی را در آناتومیشخصیت معرفی کرد که این سه ساختار بنامهای نهاد، خود و فراخود است. نهاد ساختار قدرتمند شخصیت است، زیرا تمام انرژی لازم برای دو جزء دیگر را فراهم میکند(شولتز،۱۳۹۰)
«نهاد» منشاء همه نیروهای روانی است و از اصل لذت پیروی میکند در واقع تصوری که همه نیازها بایستی بلافاصله ارضاء شوند و از تفکر فرایند اولیه استفاده میکند. «من» نهایتاً از «نهاد» پدیدار میشود زیرا«نهاد» نمیتواند به گونه ای موثر با خواستهای جهان خارج برخورد کند. «من» از اصل واقعیت پیروی میکند و ارباب منطقی شخصیت است. هدف آن جلوگیری از تکانههای نهاد نیست، بلکه کمک به آن برای بدست آوردن کاهش تنش است که خواستار آن است. « فراخود » مجموعه قدرتمند و عموماً ناهوشیار دستورات و اعتقاداتی که در کودکی آنها را فراگیری میکنیم و اساس این جنبه اخلاقی شخصیت معمولاً در سن ۵ یا ۶ سالگی آموخته میشود. و در ابتدا شامل مقررات رفتاری است که توسط والدین ما تعیین شده اند (شولتز،۱۳۹۰)
بر طبق نظر فروید، شخصیت از خلال پنج مرحله روانی جنسی تحول مییابد. در یک جریان نمو یافتگی بهنجار، هر مرحله روانی- جنسی راهی بسوی مرحله بعد میگشاید و فرد را با یک توالی از چالشهای نمو یافتگی مواجه میگرداند. در نمای روان پویشی، شخصیت معنای فنی دارد، و به شیوه ای که در آن « من» بر حسب عادت فشارهای « نهاد »، « فرامن » و محیط را برآورده میسازد، اطلاق میشود. در کل برای فروید، شخصیت بعنوان یک جنگ فرسایشی توسط سه ژنرال بنام هاینهاد، «من» و « فراخود » است(اسمعلی کورانه،۱۳۸۴)
۲-۱-۳- دیدگاه پدیدار شناختی
در این دیدگاه بر هشیار و حال تاکید میشود و شخصیت را تنها میتوان از دیدگاه خود شخص، بر پایه تجربیات ذهن او درک کرد. و این تصور وجود دارد که افراد به طور طبیعی میل به کمال خویشتن دارند و این که میتوانند با بکارگیری اراده آزاد خود در آن جهت حرکت کنند (شولتز،۱۳۹۱)خود سازمانی بطور آشکار عنصر مهمیدر این دیدگاه به شمار میرود، و این حس خود سازمانی برای این دیدگاه طبیعت انسان جنبه محوری دارد، نظریه پردازان این دیدگاه بر دو اندیشه تاکید میورزند، اول اینکه افراد دارای گرایش ذاتی به سمت خود شکوفایی هستند و این که افراد اغلب خودشان را با توجه به ارزشهایی که خودشان یا دیگران در اختیار دارند، ارزشیابی میکنند. افراد همچنین دارای نیاز به توجه مثبت، یعنی مورد مهر واقع شدن و پذیرش از سوی دیگران نیز هستند. اندیشه دیگر این است که افراد این آزادی را دارند که برای خودشان تصمیم بگیرند که کدام مسیر را در زندگیشان دنبال کنند(راس،۱۳۹۲)
۲-۱-۴- دیدگاه یادگیری یا رویکرد رفتاری
در رویکرد رفتاری بر رفتار آشکار شخصی توجه میکنند. بنابراین در رویکرد رفتاری، به شرایط درونی مثل اضطراب، سایقها و غیره هیچ اشاره ای نمیشود. به نظر رفتارگرایان، شخصیت چیزی جز تجمع پاسخهای آموخته شده به محرک ها، یعنی مجموعه رفتارهای آشکار یا نظامهای عادت نیست. شخصیت تنها به چیزی اشاره دارد که بتوان آن را بصورت عینی مشاهده و دستکاری کرد. در واقع برجسته ترین خصوصیت طبیعت انسان در این دیدگاه این است که رفتار انسان تحت تاثیر مستقیم تجربه تغییر مییابد(شولتز،۱۳۹۰).
۲-۱-۵- دیدگاه گرایشی
این دیدگاه بر پایه این تصور ا
ست که افراد دارای خصوصیات نسبتاً ثابتی هستند که در انواع محیطهای گوناگون نمایش داده میشود. این گرایشها به طرق مختلف در ظاهر فرد آشکار میشوند، اما به نحوی ریشه در اعماق وجود فرد دارند. از این دیدگاه طبیعت انسان متشکل از مجموعه ای از خصوصیات دائمیاست که از فردی به فرد دیگر تفاوت دارند(راس،۱۳۹۲).
۲-۱-۶- دیدگاه پردازش اطلاعات
این دیدگاه چنین فرض میکند که طبیعت انسان از برخی جنبهها شبیه عملکرد کامپیوتر است.بدین معنی که خود دستگاه عصبی میتواند به منزله کامپیوتر جاندار عظیمیباشد، که دارای قواعدتصمیم گیری و الگوهایی از خود سازمانی است که به طریقی به کامپیوترهای سیلیکونی و فلزی امروز شباهت دارد. بنابراین، شخصیت تجلی گاه انواع خاص رویدادهای پردازش اطلاعات میباشد.این سوگیری، انسان را به منزله دستگاهی خود گردان میداند که اهدافی را در نظر میگیرد و در راه رسیدن به آن اهداف بر مسیر پیشرفت کار نظارت دارد (راس،۱۳۹۲).
۲-۱-۷- دیدگاه صفات
در نظریه صفات، همانند دیگر نظریهها تلاش شده است مفهوم شخصیت با شیوه ای عملی و فراتر از اصطلاحات و تعاریف عامیانه، تبیین شود. به طور کلی، به الگوهای همسان افراد در رفتار، احساسات و افکار، صفات شخصیت گفته میشود.