ما قادر هستیم که امور معدوم در خارج حتی ممتنع را تصور کنیم مثل شریک باریتعالی، اجتماع دو شیء متناقض، و یا جوهر فرد که عبارت است از کوچکترین ذره شیء که قابلتجزیه نمیباشد این امور معدوم و ممتنع را میتوانیم از هم جدا کنیم و بینشان تمیز برقرار کنیم مثلاً گفته میشود (اجتماع نقیضین غیر از اجتماع ضدین) است. تمایز بین معدومات صرف و ممتنعات صرف محال است زیرا هر چیزی که معلوم و مبین است از غیر خود متمایز است و هر شیء که از غیر متمایز است موجود است پس تمایز در موجودات است و اما در امور ممتنع و معدومات هر گز تمایز نیست بنابراین باید برای امور ممتنع و معدوم وجود را قائل شد که در پرتوی این وجود دارای تمایز با غیر خواهد شد؛ و جود خارجی هم برای معدوم و ممتنع قابل فرض نیست پس ظرف حصول آنها در ذهن است و بهواسطهای وجود ذهنی تمایز بینشان برقرار است بنابراین استدلال فوقالذکر با تجرد خیال است که میتوان به حل این شبهه پرداخت[۳۱۸]
رفع اشکالات و شبهات وجود ذهنی با توجه به تجرد خیال
ملاصدرا در کتاب اسفار اربعه شش دلیل برای وجود ذهنی اقامه میکند؛ که سه دلیل آن را در کتاب شواهد الربوبیه ذکر نموده است ایشان راهحل رفع شبهات وجود ذهنی را در قیام صدوری نفس و تجرد خیال میداند. بیشتر اشکالاتی که در باب وجود ذهنی مطرح میشود. ناشی از قیام حلولی صورتهای علمی به نفس و قوای ادراکی است درحالیکه در حکمت متعالیه قیام صور علمی قیام صدوری است.
وایشان رفع این اشکالات و شبهات را بر اساس قیام صدوری صور حسی و خیالی به نفس میسر میداند.[۳۱۹]
ازجمله اشکالات مربوط به وجود ذهنی، اجتماع ضدین، ایجاد معدومات و شریک الباری، لزوم انطباع کبیر در صغیر هنگام انطباع صور و مقادیر عظیم است.[۳۲۰]
که پاسخ ملاصدرا بر آن مبتنی بر ۲ مقدمه است:
رابطهی صدوری نفس و صورتهای ادراکی
ازنظر ملاصدرا نفس صور خیالی را با استمداد از صور حسی در درون خود انشاء و خلق مینماید لذا صور خیالی منطبع در نفس نیستند بلکه ابزار و آلات این صورند. این صور قائم به نفس به قیام صدوری هستند تا مشکل چگونگی ارتباط مادی با مجرد مطرح شود.[۳۲۱]
ایشان قوهی خیال و سایر قوای باطنی برای نفس را دارای هویت ابزاری و اسبابی میداند و نفس بهواسطهی آنها صوری را در عالم اصغر خلق میکند. با این ترسیم از نسبت قوا به نفس، مشکل چگونگی ارتباط صور عظیم با قوهی خیال مرتفع میشود و ملاصدرا این مطلب را در اسفار چنین بیان میداند ((و لیس لهذه القوی الا کونها … اسباباًو الات لنفس بها یفعل تلک الافعال و الاثار فی عالم مثالها الاصغر [۳۲۲]
تجرد مثالی یا خیالی[۳۲۳].
بنابراین صدرا برخلاف سایر حکما همهی قوای نفس را دارای تجرد مثالی میداند و با استمداد از این مسئله به حل اشکالات وجود ذهنی میپردازد. البته لازم به توضیح نیست که اگرچه در بدو امر، تجرد مثالی خیالی بهعنوان یکی از قوای نفس، غیر از تجرد مثالی نفس خواهد بود. لیک بنا بر اینکه در حکمت صدرایی مطابق با مبانی و اصول این نظام، قوا از مراتب نفس، محسوب میشوند و مباینتی بین آنها و نفس نیست.
حل مشکل تکثر صورتهای برزخی و وجود برزخی
یکی از مشکلات بحث حضور برزخی، کثرت این صورتهاست چراکه تکثر آنها حاکی از نیاز ماده قابلی است و این امر مادی بودن صورتهای خیالی و برزخی را به دنبال دارد. استدلال شیخ بر مادی بودن و نفی تجرد خیال به نظر حکما همانطور که در فصل مربوطه اشاره شد، آنقدر محکم و متین مینمود که شیخ اشراق و شهروزی در عین قائل شدن به عالم مثال منفصل، به مادی بودن خیال و ادراکات آن عقیده داشتند. ملاصدرا با عنایت به ادراکات و مبانی فلسفیاش بهخصوص به صوری بودن علم – که وامدار حکما و عرفای پیشین است به حل این معضل میپردازد.
نزد او رابطهی نفس با این صورتها، نه رابطهی حلولی، بل رابطهی صدوری و انشائی است. نفس در مقام ادراک صورتهای خیالی خلاّق این صور است و درنتیجه تخصص و تمایز کثرت آنها مرهون قابلیت فاعل است. نه خصوصیت قابل؛ بنابراین برای پذیرش و کثرت در صور خیالی، نیاز به ماده نیست بلکه خود نفس است؛ که به خلق این صورتها میپردازد. تمایز و کثرت آنها را نیز متوجه میسازد[۳۲۴]
در مورد حل شبهه وجود برزخی بهوسیله تجرد خیال ملاصدرا معتقد است که تحول و صیرورت نفس از نشئه طبیعی دنیوی به نشئه اخروی بهحسب ملکات و احوالش با صوری متناسب با آن واقع میگردد. ملاصدرا با تأکید بر تجرد صور برزخی معتقد است که تصور نقوش و صور خیالی مستلزم ایجاد آن صور در علوی نیست؛ بهعبارتدیگر ممتنع است در اجرام فلکی اوهام ظلمانی وحشتانگیز وجود داشته باشد تا بهوسیلهی آنها اشقیا را عذاب کنند. آنچه باعث عذاب نفوس میشود، چیزی جز صور تخیلات کاذب، عقاید باطل و آراء خبیث نفوس نیست. درواقع صور لذتبخش برای سعدایا رنجآور برای اشقیاء، در نشئهی خیال و صور اشباحی و مثالی است. ملاصدرا معتقد است نفس در عالم مثال، بین تجسم مادی و تجرد عقلی موجود است.[۳۲۵] وجود انسان بنا بر مشرب ملاصدرا نسبت به عالم خیال در سیر وجودی و قوس نزولی دارای تأخر است، اما قوهی متخیلهی او که دربردارندهی تمامی اعمال و نیاتش در سیر معرفتی و قوس صعودی یا برزخ اخری است، متأخر از وجود او میباشد که در
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
حرکتی جوهری به ذات او تقرب میجوید این تقری متناسب اعمال انسان است که اگر نیکوکار باشد بهطرف اسماءجمالیه و اگر بدکار باشد بهطرف اسماء جلالیه خواهد بود. همین صور خیالی ایجادکنندهی بهشت یا جهنم برای هر انسانی میباشند.
خیال، برزخ واسط جامع بین دنیا و آخرت، و سقف دنیا و فرش آخرت است همچنین مادهی و هیولای آخرت که نشئهی آخرت را قبول میکند، همان قوهی خیالی نفس است که بهواسطهی آن مثالهای محسوسات و صور مفارق از مواد محسوسات اقامه میشود[۳۲۶].
بنابراین، مواد اشخاص اخروی همان تصورات باطنی، تخیلات نفسانی و تأملات عقلی هستند[۳۲۷] صاحب ((کشف)) میگوید که قیامت دوتا است (صغرا) که هنگام فراگیری مرگ است و (کبرا) که هرچه در قیامت کبراست، همانندش در قیامت صغراست[۳۲۸] بهاینترتیب بعد از موت بدن طبیعی، نفوس انسانها باقی هستند، اما متوسطان و ناقصان به عالم مفارقات ارتقاء نمییابند. لکن ازنظر ملاصدرا امکان تعلق نفوس به ابدان عنصری با تناسخ و تعلق به اجرام فلکی و تعلق عقل محض یا عالم تجرد محض منتفی است بلکه نفس در عالم مثال، بین تجسم مادی و تجرد عقلی است[۳۲۹] و لذا طبق آموزههای ملاصدرا جنت و نار، بالفعل موجود هستند، درحالیکه اهل حجاب غافلند و امر آخرت را فراموش کردهاند[۳۳۰]
حل مسئلهی ابصار نفس و تمثل صور در ابصار نفس
صور خیالی مانند نفوس مدرِک آنها فاقد مکان و جسم هستند؛ یعنی صور معلقهای هستند که نفس آنها را اقامه و حفظ میکند در ابصار چارهای جز تمثل صور نزد نفس نیست این تمثل و تصور صور تنها از طریق قوهی خیال امکانپذیر است؛ زیرا حس ظاهر قوهی مادی است که جز با مشارکت وضع، شیء را درک نکرده و از آن متأثر و منفعل نشده و ادراک حاصل نمیگردد. از طرفی صور خیالی و وجودهای ذهنی در عالم ماده موجود نیستند چون فاقد وضعاند به همین دلیل چارهای جز اثبات قوهای که اولاً ادراک جزئیات را بر عهده داشته باشد و ثانیاً مجرد از ماده و عوارض ماده باشد نیست؛ و ازآنجاکه مدرّک از نوع مدرِک بلکه عین آن است پس مدرِک جزئی غیر از مدرِک کلی است، بنابراین قوهی خیال (مصوره) همان قوهای است که بهوسیلهی آن صورت موجود در باطن حفظ میشود. طبق مشرب ملاصدرا، ادراک امور خارجی حاصل اتحاد عالم و معلوم است و ازآنجاکه انطباع کبیر در صغیر محال است، آنچه به نفس انسان یعنی عالم وارد میشود صورت ذهنی شیء خارجی است، نه شیء خارجی. این صورت همان معلوم بالذات است در مقابل شیء خارجی که معلوم بالعرض است. معلوم بالذات با عالم متحد میشود و نتیجهی این اتحاد فرآیند شناخت است؛ و روشن است که این اتحاد میان صورت شیء خارجی با ذهن عالم، جز بهواسطهی قوهی خیال حاصل نمیشود. این قوه مجرد از ماده و قادر است تا صورت شیء را که نیز مجرد از ماده است، حفظ کند تا زمینهی شناخت ایجاد شود؛ اما ملاصدرا بنا بر حکمت عرشیهاش معتقد است، مشاهدهی معلوم بالعرض در خارج توسط نفس فقط از علل معده شناخت است که توسط خیال متصل حاصلشده درحالیکه شناخت حقیقی نتیجهی ارتقاء نفس به عالم مثال و خیال منفصل است. در این فرآیند با مشاهدهی شیء خارجی که درواقع صنم آن حقیقت موجود در خیال منفصل است. انسان به آن حقیقت منتقل میشود و ادراک حقیقی از آن شیء برایش حاصل میگردد. بهاینترتیب در فرآیند شناخت، نفس انسان نسبت به شیء خارجی تابع است، اما نسبت به حقیقت شیء در عالم مثال متبوع میباشد. همهی این امور بهواسطهی ماهیت برزخی و ملکوتی نفس و وجود قوهی خیال در انسان محقق میگردد.
رفع اشکال صدور کثیر از واحد و آگاهی کثیر به واحد
طبق نظر ملاصدرا، همانند نظریهی ابنعربی[۳۳۱] صدور کثیر از واحد به لحاظ وجود شناسی در خیال منفصل و مثال کلی و بهبیاندیگر در حضرت عما صورت میگیرد. این امر به طریقهی تجلی حضرت حق از مرتبهی احدیت که جمعالجمع است آغاز شده و سپس به مرتبهی واحدیت مرتبهی کثرت اسمائی حضرت حق نازل شده و فیض اقدس که از مرتبهی احدیت متجلی میشود به کثرت مفاهیم و ماهیات منجر میشود. فیض مقدس از مرتبهی واحدیت است و به کثرت وجودات خارجی مربوط میباشد. این فرآیند صدور کثرات از واحد در این نظام اسمائی، بر مبنای نظر ملاصدرا، اجمال در تفصیل و تفصیل در اجمال است. چه به لحاظ حقی و چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ عینی. این سیر وجودی در فرآیند معرفتی از کثرات موجودات و مفاهیم آغاز شده و با عبور از مرتبهی واحدیت، در مرتبهی احدیت فنا شده و سرانجام، شناخت حقانی با فنای نفس انسان در مرتبهی احدیت حاصل میگردد.[۳۳۲]
بهاینترتیب رجوع کثیر به واحد توسط انسان کامل که عینالله است، در سیری صعودی محقق میگردد. این سیر چنانکه گفته شد با طریقت خیال امکانپذیر است و بهاینترتیب کتاب تکوین نیز چون کتاب تدوین دارای دومرتبهی قرآن (مرتبهی جمعی و اجمالی) و فرقان (مرتبهی افتراقی و تفصیلی است) میباشد.
اتحاد عالم و معلوم با استفاده از تجرد خیال
اتحاد عالم و معلوم (مدرِک و مدرک، عاقل و معقول) که از نوآوریهای ملاصدرا در فلسفه است به معنای یگانگی ادراککننده و ادراک شونده است؛ یعنی وجود عاقل باوجود معقول متحد شده و شدت وجودی او افزایش مییابد و با این اشتداد وجودی، حرکت در مسیر کمال تحقق مییابد. اتحاد عالم و معلوم ازنظر ملاصدرا از نتایج ح
رکت جوهری و تجرد خیال است زیرا حرکت جوهری ازنظر ایشان همان اشتداد وجود است. قاعدهی اتحاد عاقل و معقول بر مطلق ادراک دلالت دارد.
بنابراین قاعده قوهی خیال و متخیل نیز با یکدیگر اتحاد دارند از طرف دیگر بنا بر عینیت مدرِک و مدرَک همانگونه که عاقل جوهری مجرد بالفعل است معقول نیز چنین است. لذا در باب قوهی خیال نیز میتوان گفت صور و مدرکات خیالی عین قوهی خیالاند؛ و ازآنجاکه قوهی خیال امری جوهری مجرد به تجرد برزخی است آنچه در وجود به قوهی خیال متحد است نیز امری جوهری و مجرد به تجرد برزخی به شمار میآید.
استاد بزرگوار ،جناب آقای دکتر علمالهدی در کتاب نومینالیسم در فلسفه ملاصدرا در مورد نظریهی اتحاد عاقل و معقول اینچنین توضیح میدهند که ملاصدرا این نظریه را بر نظریهی حرکت جوهری و رابطهی اتحادی عاقل و معقول استوار ساخته است آن چنانکه شیء متحرک در حرکت جوهری درواقع دارای لبس بعد اللبس صور است، نفس نیز در حرکت جوهری خویش با ادراک هر صورتی (حسی، خیالی یا عقلی) صورت دیگری بر مجموعه صوری که از قبل واحد آنها بوده میافزاید؛ بهعبارتدیگر الحاق صور علمی و ادراکی به نفس از سنخ اضافه شدن عوارض به موضوع خویش نیست بلکه از سنخ تعیین ماده بهصورت است و لذا آنچنانکه وجود صورت با ماده وجودی متمایز نیست، هستی صورت ادراکی با نفس مدرِک نیز اتحاد دارد و آن چنانکه وجود صورت با ماده وجودی متمایز نیست، هستی صورت ادراکی با نفس مدرِک نیز اتحاد دارد و آن چنانکه اضافه شدن صورت ادراکی نفس به آن نیز موجب تکامل نفس میگردد؛ و ازآنجاییکه نفس و صور معقول دارای وحدت جمعی هستند ترکیب اتحادی ایشان قوییتر است زیرا ماده و صورت جسمانی دارای وضع هستند. پس حصول صور ادراکی برای نفس و استکمال نفس توسط ایشان از تحصل یافتن ماده، توسط صورت طبیعی نیز شدیدتر است بهاینترتیب صورت نفسانی در مرتبهی حسی مانند ماده برای صورت خیالی خواهد بود و صورت خیالی نیز ماده برای صورت عقلی میشود و نفس که از آن تعبیر به عاقل (عالم) میشود با صور علمی خویش دارای رابطه اتحادی مانند رابطهی ماده و صورت میباشد.[۳۳۳]
لوازم و کارکردهای وجود شناختی ادراک خیال ازنظر ملاصدرا
اثبات عالم خیال منفصل و متصل، بقای نفوس غیر بالغ به مرتبهی تجرد عقلانی، تصحیح معاد جسمانی و احوال اخروی و … ازجمله لوازم و کارکردهای قوهی خیال ازنظر ملاصدرا میباشد که به شرح آن در ذیل اشاره خواهیم نمود.
اثبات عالم مثال متصل و منفصل
ازجمله لوازم وجود شناسی اثبات تجرد خیال ازنظر ملاصدرا اثبات عالم مثال میباشد (خیال متصل و منفصل) میباشد؛ که ملاصدرا با سه دلیل به اثبات وجود شناختی عالم مثال منفصل و متصل میپردازد.
اثبات عالم مثال منفصل
وجود علمی اشیاء نزد نفس، اتحاد مدرک و مدرک و برخورداری شیء از انحاء سهگانه، در اذهان نبودن صور خیالی ازجمله دلایل ایشان در اثبات عالم خیال منفصل میباشند که توضیح آن به شرح ذیل است.
۵-۷-۱-۱-۱ ) دلیل اول از طریق وجود علمی اشیاء نزد نفس
آنکه، از طریق وجود علمی اشیاء نزد نفس، بدین گونه که نفس با اتکا بر حواس ظاهری، به وجود صور مادی در عالم خارج راه میبرد؛ و از طریق حواس باطنی وجود عالم دیگری ورای علم طبیعت موسوم به عالم مثال بر نفس منکشف میشود.[۳۳۴]
همچنین نفس مجردی که منزه از مفارقت با دو وجود مادی و مثالی است. با ادراک حقایق عقلی و بدون وساطت قوای ظاهری و باطنی به وجود عالمی فراتر از این دوعالم پی میبرد. اشیای مادی پس از غیبت از معرض حواس پنجگانه حسی در قوهی خیال باقی میمانند این صورتهای خیالی که در خزانهی خیال و نزد نفس حاضرند بدون تردید از نحوهای هستی برخوردارند؛ و چون وجود آنها در عالم طبیعت نیست لذادر عالمی دیگر مختصاند.
نقد دلیل اول: البته این دلیل ناتمام است زیرا صورتهای خیالی موجود در عالم نفس با قبول وجود ذهنی، کیف نفسانی به شمار میروند و لذا از مقوله کم نبوده و مقدار و اندازه به حمل شایع بر آنها صدق نمیکند.