

ر ادراک، حافظه یا خلق میشود و در نتیجه میتواند به تلقینات مناسب واکنش نشان دهد. مشخصه ذاتی خوابواره همین تغییر تجربی درون ذهنی انسان است.
هیپنوتیزم حالتی از تغییر طبیعی ذهن است که با تغییر در درک، تصویر سازی، تلقین پذیری و تمرکز همراهمی باشد. آدمی در شرایطی خاص خودبخود این حالت تغییر ذهنی رامی تواند تجربه کند.وقتی آنچنان محو تماشای تصویریمی شوید که از اطرافتان غافلمی گردید، وقتی شنیدن نوای موسیقی دلخواهتان باعث میگردد که متوجۀ وقایعی که در اطرافتانمی گذرد نمی شوید و حالاتی اینچنینی، درواقع تجربۀ هیپنوتیزم خودبخودی هستند.
در هیپنوتیزم شخص تحت تاثیر هیپنوتیزور، آن گونه که او میخواهد، خواب میبیند، احساس میکند و حتی گاهی بر خلاف خواست قلبیاش اعمالی را انجام میدهد. مناطقی که بر اثر تلقین تحریک میشود، با مناطق تحریک شده هنگام هیپنوتیزم متفاوت است. در طی این فرآیند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القاء کند، زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور بجای حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد.در برابر تلقینهای مستقیم، بسیاری از افراد هیپنوتیزم شده حرکات غیر ارادی نشان میدهند. گاهی نیز تلقین مستقیم میتواند، انجام حرکتی را بازداری کند.
اما، هیپنوتیزم موجب تسلط کامل دیگری بر فرد نمیشود٬ بلکه او با ضمیر ناخودآگاه و آدمی به مکالمه و القای تلقینات میپردازد. هیپنوتیزور نمیتواند هر آنچه دوست داشت به سوژه تلقین کند٬ چرا که هیپنوتیزم یک امر خارق العاده نیست و کارایی عجیب و غریبی نداردواگر هم آثار غریبی داشته باشد، در عدهی کمی قابل مشاهده بوده و همیشه قابل تکرار و تایید نیست. لذا از منظر علوم رسمی، پارهای غرایب مشاهده شده در هیپنوتیزم قابل اعتبار و برداشت کلی نمیباشد.
از همان بدو تاریخ، در مراسمات مذهبی و در کارهای ماوراء الطبیعه و در بسیاری از نظریههای غلط جادوگری از فنون اصلی هیپنوتیزم استفاده میگردید. هم اکنون نیز هیپنوتیزم در روانشناسی و طبابت عمل مشروعی است؛ هر چند ابهامات زیادی در مورد آن وجود دارد که باید فهمیده شود.
کسانی که از خواب هیپنوتیزمی بیدار میشوند، ممکن است در برابر علامتی که قبلاً هیپنوتیزم کننده تعیین کرده، پاسخ حرکتی معینی نشان دهند. این پاسخ را پاسخ پس هیپنوتیزمی مینامند. با تلقیین هیپنوتیزم کننده، شخص ممکن است، وقایعی را که در طول هیپنوتیزم روی داده فراموش کند و در عین حال با ظهور علامتی از ناحیه هیپنوتیزور آن را به خاطر آورد. این فراموشی را یاد زدودگی پس هیپنوتیزمی نامیدهاند.
بند دوم – ماهیت خواب مصنوعی
به طور کلی برای رساندن فرد به حالت خواب مصنوعی، هیپنوتیزم کننده فرد را وادار به تمرکز بر صدای خود و یا یک شیء می کند. چیزی که در مرحله بعد رخ می دهد این است که ذهن آگاه و هوشیار فرد فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد٬ زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده است. این موضوع سبب می شود ذهن ناخوداگاه وی در دسترس او قرار گیرد. هنگامی که فرد هیپنوتیزم می شود، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص این که چگونه احساس کرده، رفتار نموده و اندیشیده، خواهد شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با هیپنوتیزم شده سخن می گوید، ذهن ناخوداگاه او با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و به عنوان یک کارمند جزء صحبت می کند.
در خصوص ماهیت هیپنوتیزم بین روانشناسان اختلافاتی وجود دارد و تا کنون نظریات متفاوتی در این زمینه اظهار گردیده است:
1)گروهی معتقدند هر فردی قابلیت هیپنوتیزم شدن را نداشته، بلکه تنها اشخاصی این قابلیت را دارند که از تحریک پذیری بالایی برخوردار باشند.
2) اما گروه دوم معتقدند که تمامی افراد قابلیت هیپنوتیزم شدن را داشته و حتی افرادی که تحریک پذیری پایینی دارند نیز قابل هیپنوتیزم شدن میباشند.
اما آنچه که مورد اتفاق اکثریت روانشناسان است اینکه، از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بر همه افراد قابل انجام است ولی با این وجود استثناهایی نیز وجود دارند. متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا غیر ممکن است. مضاف بر این که ناتوانی در تمرکز کامل می تواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد. برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد:
– فردی که قرار است هیپنوتیزم شود٬ باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشد.
– باید به این که هیپنوتیزم بر وی قابل انجام است باور داشته باشد.
– باید قادر باشد آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کند.
خواب مصنوعی ناشی از هیپنوتیزم، همانند خواب طبیعی، یک پدیدهی توقفی حفاظتی مغز، استراحت برای دستگاه عصبی و وسیلهای مهم برای تجدید قوا میاشد. اما حالت آرمیدگی بعد از هیپنوتیزم خواب نیست و بکارگیری کلمه خواب در اینجا جنبهی استعاره دارد. هیپنوتیزم شدهها بر خلاف آدمهای خواب از چیزهای در حال وقوع اطراف خود خبر دارند.الگوهای فعالیت مغزی اشخاص در هنگام هیپنوتیزم با الگوهای فعالیت مغزی آنان در حالت عادی فرق دارد. همچنین امواج مغزی در این حالت با امواح مغزی حالت خواب نیز در بسیاری از موارد متفاوت است.
در قیاس هیپنوتیزم و خواب طبیعی، خواب هیپنوتیزم اگرچه به خواب طبیعی شباهت دارد، با این حال بسیار از ان متفاوت است. در خواب ناشی از هیپنوتیزم، فرد هم خواب است و هم بیدار و هم به طور مستقل فکر میکند و هم تحت تاثیر تلقینات عامل قرار دارد، حال آنکه در خواب معمولی چنین نیست. پس مکانیسم هیپنوتیزم، مربوط به سازمان ناخودآگاه است و خواب یکی از حالاتی است که در حال تمرکز یا همان هیپنوتیزم به معمول تلقین میشود.
در هیپنوتیزم شخص هیپنوتیزم شده حالت تلقین پذیری فوق العادهای را در خود احساس میکند و به آسانی تحت تاثیر قرارمی گیرد، ولی حدود تلقین، محدود و منحصر است. شرایط تلقین هر چه که باشد، هنگامی موثر است که با شالوده روانی شخص هیپنوتیزم شده، اصول زندگی و قواعد اخلاقی او تضاد نداشته باشد. بر این اساس نمیتوان فردی را وادار به ارتکاب جنایت نمود یا او را مجبور کرد که عقاید و اعتقادات خود را از ادراکات از جهان٬ تغییر دهد. هیپنوتیزم شدگان، مسؤولیت را به هیپنوتیزم کنندگان محول میکنند و تلقینهای آنان را اجرا میکنند. ولی معمولا در حالت هیپنوتیزم شدگی کاری خلاف اصول اخلاقی خویش یا کار خطرناک انجام نمیدهند.
به عبارت دیگر، نمی توان فرد را به انجام کاری وادار نمود، که در حالت عادی آن را انجام نمیدهد. ممکن است، افرادی که تحت تاثیر هیپنوتیزم مرتکب جرم میشوند، به این علت باشد، که میل باطنی او، برای ارتکاب آن جرم وجود دارد.
هیپنوتیزم، تقسیم شدن هشیاری به دو مؤلفهی مجزا است. یک مؤلفه از دستورات هیپنوتیز کننده پیروی نموده و مؤلفه دیگر همچون ناظر پنهان عمل میکند. هیپنوتیزم کنندگان امروزی دستورات آمرانه بکار نمیبرند٬ بلکه با فراهم آوردن شرایط مساعد و استفاده از آن، تغییراتی در شخص ایجاد نموده و او را در حال هیپنوتیزم قرار میدهد. تغییرات زیر را میتوان از مشخصات هیپنوتیزم دانست :
برنامهریزی متوقف میشود. کسی که عمیقا هیپنوتیزم شده مایل نیست، خودش دست به فعالیتی بزند و در این حالت ترجیح میدهد، صبر کند تا آنچه هیپنوتیزم کننده به او تلقین میکند، انجام دهد.
توجه، گزینشیتر از حالت معمول میشود. هیپنوتیزم شدهای که به او گفته شده است، تنها به صدای هیپنوتیزم کننده گوش فرا دهد، صداهای دیگر را ناشنیدهمی گیرد.
تخیلات غنی به آسانی برانگیخته میشود. هیپنوتیزم شده ممکن است، خود را در زمان و مکان دیگر سرگرم تجربههای جدید یببیند.
واقعیت آزمایی کاهش مییابد و تحریف واقعیت پذیرفته میشود.
تلقین پذیری افزایش مییابد و اصولاً هیپنوتیزم شدن فرد منوط به تلقین پذیری اوست.
افرادی وقتی در خوابوارهاند، اصطلاحا در حالت خلسه به سر میبرند که میتواند سبک، متوسط یا سنگین (عمیق) باشد. در خلسه سبک تغییراتی در فعالیت حرکتی صورت میگیرد. فرد احساس انبساط در عضلات خود دارد و گاهی حالت مورمور (پارستزی) نیز در اعضا پدیدار میگردد.مشخصهی خلسه متوسط تقلیل درد و نسیان ناقص یا کامل است. خلسه عمیق نیز با تجارب سمعی یا بصری القاء شده و بیهوشی عمیق همراه است. به هم خوردن درک زمان در همهی سطوح خلسه رخ میدهد، ولی در خلسه عمیق، شدیدتر است. بطور کلی در حالت خلسه، تسلیم شدن در برابر هیپنوتیزور و تلقین پذیری با رعایت اصول زندگی و قواعد اخلاقی هیپنوتیزم شده و عدم تضاد با آن وجود دارد.
هیپنوتیزم حالتی است، که در آن تمرکز فکر صورت گرفته و به دنبال آن تلقین پذیری تشدید میگردد. هیپنوتیزم یک پدیدهی ساختگی است، که به خواب شباهت دارد و ویژگی بارز آن، افزایش حساسیت تلقین پذیری است. حالتی که به جای مرتبط بودن با نیروهای فیزیکی، مرتبط با یک عمل ذهنی و فکری میباشد. بنابراین خواب مصنوعی حالتی است که در آن، شخص توسط عواملی، نوعی بیحسی و بیحالی در بدنش به وجود میاید و در این حالت نمیتوان فرد مذکور را بیدار کرد و این بر خلاف خواب طبیعی است، که در آن، شخص خواب را با وارد آوردن ضربه ای میتوان بیدار نمود. اما در خواب مصنوعی حتی با ایجاد محرک درد نیز نمیتوان شخص را بیدار کرد.
مبحث دوم – جرم و مسوولیت کیفری
جرم یک پدیده اجتماعى است; یعنى عوامل فرهنگى، اجتماعى و محیطى در بروز رفتار مجرمانه مؤثر است. پدیدهی جزایی یا جرم مبتنی بر رفتاری است که از طرفی مخالف نظم اجتماعی است و از سوی دیگر، در قانون جزا مجازاتی برای مرتکب پیشبینی شود. تا رفتار غیر عادی و زیان آور شخص نسبت به دیگران و اجتماع، یا متون قوانین جزایی منطبق نباشد، مرتکب قابل تعقیب کیفری نیست.
اجرای صحیح احکام مستلزم شناخت دقیق موضوعات است بدین لحاظ هر که در این وادی گام نهاد باید متعلق احکام را به خوبی شناسائی کند و الا در دام جهل مرکب گرفتار خواهد شد. در این راستا باید قلمرو ماهیّات حقوقی را به گونه ای ترسیم نمود که وجودی نا همگون داخل در ماهیت نگردد و مصادیق دیگر نیز خارج از آن نباشند. موضوع سخن ما پیرامون ماهیت جرم است و لازمه شناخت شخص مجرم، معرفت به ماهیت جرم است چه عنوان مجرم به شخصی اطلاقمی شود که مرتکب وقوع جرمی شده است. پس باید اول جرم را شناخت تا مجرم شناخته شود و سپس به تعیین مجازات برای وی پرداخت. کوچکترین خللی در شناسائی هر یک از مراتب فوق سبب جریحه دار شدن وجدان و احساسات جامعه خواهد شد، چه اطلاق بی سبب عنوان مجرم به شخصی در تمامی ابعاد زندگی او تأثیرمی گذارد و تعمیم این وضعیت موجب تأثر جامعهمی شود.
گرچه واکنش اجتماعی در مقابل پدیده های مختلف به انحاء گوناگون ظهور میکند اما این واکنش در مقابل اعمالی که به جامعه آسیب میرسانند و نظم اجتماعی را دستخوش آشوب میکنند، به عبارت دیگر، در مقابل اعمال مجرمانه یا جرم، شدیدتر است. لذا جامعه نه با اصول اخلاقی که با قانون مجازات با پدیده مجرمانه مبارزه میکند و مجرم با انجام اعمالی که در قانون به آن اشاره شده، یا با ترک آن مسؤولیت جزایی پیدا نموده و مستحق مجازات میگردد. هرچند که امکان منطقی تحمیل مجازات بر مرتکب، نه به جهت دارا بودن مسؤولیت کیفری خود، دارای شرایط و ارکانی میباشد. علی النهایه در این بخش اجمالا به بررسی مفهوم و مبانی جرم و مسؤولیت کیفری و ارکان سازندهی آن میپردازیم.
گفتار اول – مفهوم جرم و ارکان تشکیل دهندهی آن
ماهیت یا چیستی جرم در علوم انسانی از طریق تعریف مفهومی آن شناختهمی شود، اما در حقوق کیفری که اساس آن قانون کیفری است، فرایند شناخت ماهیت جرم به همان تعریف قانون از جرم ختممی شود؛ حال آنکه تعریف قانونی از جرم، چون حالت ارجاعی به مصادیق مجرمانه دارد، اساساً تعریف محسوب نمی شود و بنابراین درک ماهیت جرم منحرف به سه مسیریمی شود که نهایتاً پرده از ماهیت جرم در مفهوم نوعی خود بر نمی دارد: نخست بررسی مصادیق مجرمانه که در واقع بیان چیستی هر یک از جرایم است، نه مفهوم کلی جرم. دوم استفاده از داده های علوم دیگر، به ویژه جامعه شناسی و اخلاق که در این صورت فقط قالبی از حقوق کیفریمی ماند و سوم مقایسه جرم با عناوین مشابه که این شیوه نیز در راستای تفکیک جرم است تا تشخیص ماهیت آن. اما باید اذعان کرد که جرم موضوعی میان رشته ای است و به قیمت غلبگی سایر رشته ها در تبیین ماهیت جرم باید از همه آنها در مباحث حقوق کیفری سود جست. همچنین جرایم به طور کلی دارای ارکان تشکیل دهندهی مشترکی هستند که اختصاص به هر یک از آنها نداشته و برای تمام جرایم عمومیت دارد. بنابر این برآنیم تا در این قسمت به بررسی مفهوم و ارکان سازنده جرم برای تبیین هرچه بهتر مباحث آتی بپردازیم.
بند اول – مفهوم جرم
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوندبرای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
از گذشته تا به حال، بیانات متعددی راجع به مفهوم جرم ارائه شده که هر کدام جنبه های مختلفی از آن را بررسی کرده است. از آنجا که این مسأله از اهمیت بسزایی برخوردار است ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که آیامی توان از مفهوم جرم تعریفی جامع ارائه داد که در همه جوامع و در همه زمان ها و مکان ها ثابت باشد ؟ در واقع باید اذعان کرد که پاسخ صریحی برای این پرسش وجود ندارد، بلکه مشاهدات حاکی از وجود ایده ها، دریافت ها و برداشت هایی پیوسته در حال تغییردرخصوص عناصر تشکیل دهنده ماهیت مجرمانه است. البته این امر تا حدودی، ناشی از قطعیت نداشتن هر یک از دو مفهوم جرم و جرم شناسی است بدین معنا که تعریف یک فرد یا یک دیدگاه از جرم، در بردارنده مضمونی است که به دغدغه ها و همچنین جهان بینی خاص آن فرد یا دیدگاه بستگی دارد. این نکته، هنگام بحث از تعریف های گوناگون ارائه شده درباره جرم، آشکار تر خواهد شد. حاصل آن که نگرش های ضد ونقیضی درباره جرم وجود دارد و این بدان سبب است که جرم، همواره از تعریفی اجتماعی برخوردار بوده است البته این ویژگیمیتواند مناقشاتی را نیز در پی داشته باشد.
تعربف لغوی جرم: جرم در لغت به معنای گناه، جناح و عصیان آمده است. جرم در اصل معناى لغوى به معناى جدا کردن میوه از درخت است و این واژه براى اکتساب هر کار ناپسند استعاره گرفته شده است. به قول راغب اصفهانی، اصل معنی جرم، بریدن میوه از درخت است ودر استعاره برای هر کسب وکار زشت و مکروه آمده است.
مفهوم جرم در قرآن: واژۀ جرم و مشتقات آن (مجرمین، اجرموا، یجرمنکم، تجرمون، اجرمنا…) بیش از 60 بار در قرآن آمده، و اصولاً بر همان مفهوم لغوی جاری است که کسب و کار زشت باشد؛ با این حال، قرآن کریم آن را در مصادیق گستردهای به کار برده است که شامل مستکبران، ستمگران و منکران معاد هم میشود. در نتیجه، لفظ جرم در قرآن عام است و رفتار مجرمانه و عقاید و اخلاق انحرافی را نیز شامل میگردد. لفظ جرم در قرآن شامل هر گناهی نمیشود، بلکه گناهان به لحاظ شدت و ضعف و قصد مرتکب و حالات گوناگون او ممکن است تحت یکی از این عناوین قابل طرح باشد: 1.سوﺀپیشینه 2.ذنب 3.خطا 4.اثم
از بیانات فوق، روشن میشود که معنی لغوی جرم از دیدگاه قرآن کریم، انجام دادن کاری است که نیکو و شایسته نبوده، بلکه نکوهیده و ناپسند است و مجرم کسی است که در کار زشت و ناپسند افتد و اصرار بر آن و استمرار در آن داشته باشد، و برای ترک آن اقدامی نکند.
جرم از نگاه فقه: در فقه بیآنکه لفظ جرم به کار رفته باشد، به تعریف اعمالی پرداخته شده که مستوجب تعزیر و مجازات است. در فقه معاصر، جملۀ قدما به این شرح تعبیر کردهاند؛ ارتکاب هر عملِ ممنوع جرم است، خواه منع آن از ناحیۀ شارع باشد و خواه از سوی حاکم اسلامی. از نگاه فقها امامیه نیز «جرم عبارت است از انجام دادن فعل، یا گفتن قول که اسلام آن را حرام شمرده و بر فعل آن کیفری مقرر داشته است، یا ترک فعل یا قول، که قانون اسلام آنرا واجب شمرده و بر آن ترک، کیفری مقرر داشته است. این از آنجا
